متن آهنگ مرد میدان
تو مکن تهدیدم از کشتن که من تشنه زارم به خون خویشتن
گر بریزد خون من آن روزها پا کوبان جان برافراشنم بر او
رقص و جولان بر سر میدان کنند رقص اندر خون خود مردان کنند
چون جهند از دست خود دستی زنند چون رهند از نقص خود رقصی کنند
میرسد آواز عشق از چپ و راست منطق و طیر سلیمانی کجاست
مطربانشان از درون دف میزنند بحرها در شورشان کف میزنند
تو نبینی لیک بهر گوششان برگها بر شاخها هم کفزنان
رقص و جولان بر سر میدان کنند رقص اندر خون خود مردان کنند
چون جهند از دست خود دستی زنند چون رهند از نقص خود رقصی کنند
***
چون جهند از دست خود دستی زنند چون رهند از نقص خود رقصی کنند
میرسد آواز عشق از چپ و راست منطق و طیر سلیمانی کجاست
مطربانشان از درون دف میزنند بحرها در شورشان کف میزنند
تو نبینی لیک بهر گوششان برگها بر شاخها هم کفزنان
رقص و جولان بر سر میدان کنند رقص اندر خون خود مردان کنند
چون جهند از دست خود دستی زنند چون رهند از نقص خود رقصی کنند