که داند که چندین نشیب و فراز
به پیش آرد این روزگار دراز
بر این گونه گردد همی چرخ پیر
گهی چون کمان است و گاهی چو تیر
چنین است رسم سرای جفا
نباید کزو چشم داری وفا
اگر مرگ داد است بیداد چیست
ز داد این همه بانگ و فریاد چیست
چنین است رسم سرای سه پنج
گهی ناز و نوش و گهی درد و رنج
چنین است رسم سرای سه پنج
گهی ناز و نوش و گهی درد و رنج
***
به گیتی در آن کوش چون بگذری
سرانجام نیکی بر خود بری
جهانا سراسر فسونی و باد
به تو نیست مرد خرمند شاد
همه کارهای جهان را در است
مگر مرگ که آنرا دری دیگر است