متن آهنگ خروش تبیره (راویت هفتم) راوی
چونین تا بیامد مه فرودین
بیاراست گلبرگ روی زمین
جهان گشته پر شادی و خواسته
در و بام هر برزن آراسته
جهان از نم ابر پر ژاله شد
همه کوه و هامون پر از لاله شد
خروش تبیره برآمد ز شهر
ز شادی به هر کس رسانید بر
هوا پر خروش و زمین پر ز جوش
خنک آنکه دل شاد دارد به دوش
شود آن زمان در دل ما درست
که از کینه دل ها بخواهیم شست
ز کین نوامین و کین کهن
مگر در جهان تازه گردد سخن
***
همه ساله پیروز بادی و شاد
سرت پر ز دانش دلت پر ز داد
بکوشیم تا رنج ها کم کنیم
دل غمگنان شاد و بی غم کنیم
بسازید و از داد باشید شاد
تن آسان و از کین نگیرید یاد
سخن های دیرینه یاد آورید
به گفتار لب را به داد آورید
جهان یادگار است و ما رفتنی
به گیتی نماند به جز مردمی
سراینده باش و فزاینده باش
شب و روز با رامش و خنده باش
خداوند هستی و هم راستی
نخواهد ز تو کژی و کاستی
مدار هیچ اندیشه بد به دل
همه شادی آرای و غم بر گسل
کنون خورد باید می خوشگوار
که می بوی مشک آید از جویبار
کنون داستان کهن نو کنیم
سخن های شیرین و خسرو کنیم