دانلود آهنگ جدید دومان شریفی دگر هیچ
متن آهنگ دگر هیچ
خواهم که شب جمعه ای
از خانه ی غمبار آیم به در صومعه ی زاهد
در بشکنمو از پس هر پرده ی زرغی
بیرون فکنم از دل او صد بت پندار
بر تن درمش خرقه ی سالوس و
از آن زیر آرم به در صومعه صد حلقه
مردان خدا رخت کشیدند به یک بار
چیزی به میان نیست بجز جبه و دستار
رندانه خرابات سر و زر نشناسن
چیزی بجز از باده و ساغر نشناسن

**


بیخود شده و برده وجودو عدم از یاد
درویش ندانند و توانگر نشناسن
قتلی که بغلطید شناسندو
دگر هیچ دور فلکو گردش اختر نشناسن
یابند که در ظلمت می خانه حیات است
آن چشمه که میجست سکندر نشناسن
می خوردن ما عذر سخن کردن ما خواست
ما گوشه نشینان خرابات الستیم
تا بوی می هست در این میکده مستیم
برمست نگیرن سخن مردم هوشیار
هوشیار شود هرکه در این میکده مست است

**


اما دگرانن چنین مانع چنانی
رندانه خرابات سر و زر نشناسن
چیزی بجز از باده و ساغر نشناسن
رندانه خرابات سر و زر نشناسن
چیزی بجز از باده و ساغر نشناسن
بی خود شده و برده وجودو عدم از یاد
درویش ندانندو توانگر نشناسند

آخرین آثار دومان شریفی