متن آهنگ زلف پریشان
کی ناشد و کی باشد و کی باشد و کی
من باشمو می باشد و می باشد و نی
من در لب وی بوسمو وی در لب می
من مست وی گردمو و وی مست می
**
دلی و دلبری یا جانی و جانان نمیدانم
همه هستی تویی فعل جمله این و آن نمیدانم
به جز تو در همه عالم دگر دلبر نمیبینم
به جز تو در همه گیتی دگر جانان نمیدانم
یکی دل داشتم پر خون شد …بیرون کجاست
صادق و مجنون در این دوران نمیدانم کدام
سرگشته میداند سر زلف پریشانم
چه میخواد از این مسکین سرگردان نمیدانم
**
ای هستمو کی هستمو کی هستمو کی
نی هستمو ..
بیمار توام .. توام مست تو هستم
یک بوسه در این مست شوم مست چو می
دلی و دلبری یا جانی و جانان نمیدانم
همه هستی تویی فعل جمله این و آن نمیدانم
به جز تو در همه عالم دگر دلبر نمیبینم
به جز تو در همه گیتی دگر جانان نمیدانم
اگر مقصود تو جان است رخ بنما و جان بستان
اگر قصد دگر داری من این و آن نمیدانم
نمیدانم تو را در دل نه در عالم نه در گیتی
کجا جویم تو را آخر منه حیران نمیدانم