رها کن ، رها کن تا چو خورشیدی غبایی پوشم از آتش
در آن آتش چو خورشیدی جهانی را بیارایم
که آن خورشید بر گردون ز عشق تو می سوزد
***
و هر دم شکر میگوید که سوزش را همی شایان
میان خونمو ترسم که گر آید خیال او
به خون دل خیالش را ز بی خویشی بیالایم
عالی بسیار روح بخش . مانا باشید درود بر استاد همایون شجریان عزیز و استاد کامکار و گروه پرافتخارتون