عزیزم دلخوری هام زیاد شده انگاری فصل خزون برگمه
میخوام سفره دلمو وا کن به خدا اینبار میگم چه مرگمه
اگه هی بیخودی دعوا میکنم خب میخوام بهم محبت بکنی
به خدا بعضی روزا فکر میکنم که داری منو تحمل میکنی
جلوی غریبه ها خیلی بده دستت و از توی دستام میکشی
خودمو گاهی به مردن میزنم تا شاید منت من رو بکشی
آرزومه یه دفعه جایی میری بپرسی میشه برم یا که نرم
مطمئن باش که بهت میگم برو اما زود برگردی دردت به سرم
**
وقتی می بینم باهام غریبه ای فکر رفتن هی میفته تو سرم
اما چون طاقت رفتن ندارم میزنم به بی خیالی می گذرم
بی محلیات داره زجرم می ده دیگه از این وضعیت خسته شدم
چرا هی دروغ میگم نمی دونم انگاری زیادی پا بسته شدم
وقتی بی خودی میگم مریض شدم دوست دارم یه کمی دلواپس بشی
به خدا چیز زیادی نمیخوام چی میشه اگه یه کم عوض بشی
وقتی که سراغتو نمیگیرم چی میشه یه بار سراغم بگیری
واسه این که بهت محبت بکنم دور از جونت تو هم یک بار بمیری
آرزومه یه دفعه جایی میری بپرسی میشه برم یا که نرم
مطمئن باش که بهت میگم برو اما زود برگردی دردت به سرم