متن آهنگ چهل سالگی
چهل سالگیتو قدم میزنی توی این خونه های سیاه و سفید
مثل شاه قصه تو میدون جنگ که مرگ سپاهش رو روشن میدید… !
چهل ساله که خسته از بودنی پر از آرزویی پر از رفتنی
چهل ساله پروانگی رسمته به دور خودت پیلتو میتنی… !
چهل ساله تو بچگیت گم شدی تو مستی چادر مادرت
چهل مرد تنها چهل درده که غباری شده رو طن باروت… !
چهل بار از این کوچه ها رد شدی ببین رد پات رو تن برفشه
صدای تو پیچیده توی گلوش تو حرفی نداری همش حرفشه
***
چهل ساله که دست تو سردشه نشد حرم دستی اونو ها کنه
همش خنجیری توی پهلوت نشست رفاقت مگه راهو پیدا کنه… !
به چشمات سیاهه نوت زندگیت سکوتت کشیده شده تا خدا
صدات تو گلوت مونده بغضی شده دیگه سیم آخر فقط مونده تا…