به خداحافظي تلخ تو سوگند نشد
که تو رفتي و دلم ثانيه اي بند نشد
لب تو ميوه ي ممنوع ولي لبهايم
هر چه از طعم لب سرخ تو دل کند نشد
بيقرار توام و در دل تنگم گله هاست
آه بي تاب شدن عادت کم حوصله هاست
با چراغي همه جا گشتم و گشتم در شهر
هيچ کس هيچ کسي اينجا به تو مانند نشد
هر کسي در دل من جاي خودش را دارد
جانشين تو در اين سينه خداوند نشد
**
خاطرات تو و دنياي مرا سوزاندن
تا فراموش شود ياد تو هرچند نشد
من دهان باز نکردم که نرنجي از من
مثل زخمي که لبش باز به لبخند نشد
بي قرار توام و در دل تنگم گله هاست
آه بي تاب شدن عادت کم حوصله هاست
تا روزی که نفس میکشم ازت با تمام وجودم بیزارم بخاطر این آهنگ
منظورم آهنگ صندلی انتظار بود