توی صحنه ی غریب زندگی (غریب زندگی)
هممون در نقش یک بازیگریم (بازیگریم)
با همیم تو بازهای روزگار
از درون هم ولی بی خبریم بی خبریم
زندگی تولد یه خاطرست
انگاری شروع یک نمایشه
کاشکی از دنیا این خاطره ها
سهم ما تموم خوبیا بشه
توی یه پشت صحنه ی دنیای ما
خوبی و بدی می مونه یادگار
زندگی برای ما یه خاطرست
از تمام قصه های روزگار از تمام قصه هاي روزگار
بهتر به قلبامون دروغ نگیم
زندگی هر طور که باشه می گذره
من تو مسافریم تو این روزا
مثل خورشید تو نگاه پنجره
هممون پشت نقاب صورتك
همیشه از صبح تا شب قایم می شیم
واسه پنهون کردنه گریهامون
روی قلب و روحمون خط می کشیم
اگه باز از روزگار دلت گرفت
لحظه ها ثانیه ها ابری شدن
بیا با من بیا با من بیا با مـــــــــن…
تا روزی که نفس میکشم ازت با تمام وجودم بیزارم بخاطر این آهنگ
منظورم آهنگ صندلی انتظار بود
اینقدرررررر دوسش دارم که نفرت تو و امثال تو نه تنها خنثی میشه بلکه ی کوه حس خوب باقی میمونه 💛
آینه، چون نقش تو بنمود راست خود شکن، آیینه شکستن خطاست