میرفت ماه و با خودش می برد ابر سیاهو باخودش میبرد
خواستم که دنبالش برم اما میرفت و راهو با خودش میرفت
چه داغی تو این دلم گذاشتی تو سینه م غم جدایی رو کاشتی
اشکام که بند نبوده ای کاش بخوابم می اومدی کاشکی
تو نیستی و دلم داغونه حالش به یاد اون چشات بارون میباره
تو نیستی و هوای خونه سرد شد نمیدونی دلم دیوونه تر شد
تو نیستی و هنوزم بی قرارم شبا تا خود صبح آروم ندارم
با خودم میگم یه روزی برمیگردی پر از گریه میشم تا صبح میبارم
**
صبر کن که برگردم به اون روزا از من یه چیزی جامونده
اونی که دیروز روی پاهاش نوزاد فردامو خواب مونده
تو نیستی و دلم داغونه حالش به یاد اون چشات بارون میباره
تو نیستی و هوای خونه سرد شد نمیدونی دلم دیوونه تر شد
تو نیستی و هنوزم بی قرارم شبا تا خود صبح ها رو ندارم
با خودم میگم یه روزی برمیگردی پر از گریه میشم تا صبح میبارم