دیدگاه کاربران
دیدگاهی یافت نشد .
از در خونه میزنم بیرون یه صدایی منو صدا کرده
اون صدایی که رنگ بارونه منو با گریه آشنا کرده
اون صدا دستمو گرفت آروم منو تو موج پرچما گُم کرد
بین آغوش پرچما وقتی گریه کردم خدا تبسم کرد
اون صدا تو لباس سقایی دل بی تابمو تصرف کرد
توی یه کاسه ی طلایی رنگ آسمونو به من تعارف کرد
اون صدا نوحه ی عذاداراست اون صدا طبل و سنج و شیپوره
خوب میفهمه اوج این دردو هر غریبی که از وطن دوره