دیدگاه کاربران
دیدگاهی یافت نشد .
نمی دونم که تو رو نفرین کنم یا این دلم؟
نمی دونم که تو حل مشکلی یا مشکلم؟
با تو عاشقانه بودم پس چرا؟
حسرت یه روز عشق موند به دلم؟
با تو شاهنامه بودم نه یک غزل
با تو رودخونه بودم نه یک قنات
یه روزی من و تو بودیم و حالا
من و تنهایی و یک عمر خاطرات
تو رفتی و سهم ما سفر شد
دل آروم ما دربدر شد
ندونستم چرا مرغ عشقم
توی عاشقی بی بال و پر شد
توی این غربت پر هول و هراس
دارم عین ماهیها جون می کنم
خسته ام از تظاهر به سادگی
جای دندون هزار گرگ به تنم
نه کسی می دونه که من چی می خوام
نه خودم دونستم عیب کار کجاست
تا به هر کی می گی عاشقی چیه؟
میگه بگذر، عاشقی تو قصه هاست...
تو رفتی و سهم ما...