دیدگاه کاربران
دیدگاهی یافت نشد .
این روزا تو شهر قصه
هر کسی ترانه بافه
این روزا حتی کلاغ هم
عاشق قله قافه
هر صدای بی صدایی
این روزا عربده سازه
آخه گفتن توی این شهر
جاده حنجره بازه
تو کی هستی که نگاهت
مث قصه پره رازه
تو کی هستی
که تو این شب
نفست غیر مجازه
تو کی هستی که با اسمت
پشت سایه‌ها میلرزه
تو کی هستی که حضورت
واسه من تنها نیازه
با منی مث خود من
مث تن،مث یه پیرهن
اما بین دستای ما
فاصله دورو درازه
بذار از تو گر بگیرم
بذار آفتابی بمیرم
آخه این کولی یه عمره
واسه تو ترانه‌سازه
***
با تو فردارو میبینم
سیب خورشیدو میچینم
با تو من،صدتا کتابم
پرم از شعرای تازه
چه نگاه بی‌نقابی
چه ترانه های نابی
انگاری تموم دنیا
توی اون چشمای نازه
با منی مث خود من
مث تن،مث یه پیرهن
اما بین دستای ما
فاصله دورو درازه
بذار از تو گر بگیرم
بذار آفتابی بمیرم
آخه این کولی یه عمره
واسه تو ترانه‌سازه
بذار از تو گر بگیرم
بذار آفتابی بمیرم
آخه این کولی یه عمره
واسه تو ترانه‌سازه