سیمرغ و از عالم بالا رسیدم من ناله ی شهرم دل افکار رسیدم
از آتش عشقت به سماعم بسی چند
سودای جنون دارم و افسانه رسیدم افسانه رسیدم …
مرغ باغ ملکوتم به زمین جای نگیرم
من در این خانه ی ویرانه سکونت نپذیرم
کنج عزلت بنشستم که شوم پخته ی دوران
شوق وصل دارم و تا حال به مقصود نرسیدم نرسیدم … نرسیدم …
اگر بالت شکستند تو را دیده بستند به آسمان برگرد
به آسمان برگرد … به آسمان برگرد …
***
مرغ باغ ملکوتم به زمین جای نگیرم
من در این خانه ی ویرانه سکونت نپذیرم
کنج عزلت بنشستم که شوم پخته ی دوران
شوق وصل دارم و تا حال به مقصود نرسیدم نرسیدم … نرسیدم …
اگر بالت شکستند تو را دیده بستند به آسمان برگرد
به آسمان برگرد … به آسمان برگرد …