خیلی دور نیست و میبینم اون روزو
که تو تنهایی به آخر رسیدی
دیدن من آرزوت میشه ولی
پشت گوشت و دیدی منم دیدی
یادته به دست و پات میافتادم
تو میگفتی روزگار نمیزاره
حالا که همون بلا سرت اومد
ببین التماس چه مزه ای داره
وقتی تو این خونه یه دیوونه
بدون تو نمیتونه باید بمونه و غمام
وقتی تو میتونی بدون من بری
بایدم بگی که چیزی نبوده بین مام
حالا برو بشین جای منو
روی همون در و دیوارای قدیمی تکیه کن
وقتی نگات میافته به عکسای قدیمی
روی دیوار به جای منم گریه کن