دیدگاه کاربران
دیدگاهی یافت نشد .
گرفتارش شدم من گرفتاری شروع شد
دستاشو گرفتن واسم یه آرزو شد
زخم زد سخت کرد دیدنشو واسم
هرجا رسید گفت اونو دورادور میشناسم
گرفتارش شدم من گرفتاری شروع شد
دستاشو گرفتن واسم یه آرزو شد
زخم زد سخت کرد دیدنشو واسم
هرجا رسید گفت اونو دورادور میشناسم