شبی در خواب دیدم بازگشتی دوباره در کنار من نشستی
به یاد خاطرات نوجوانی دلی عاشق پی عشقی نهانی
دوباره دست در دستم نهادی و غمها را به دست باد دادی
چو کردی با دل من مهربانی گمان کردم که ماه آسمانی
شبی خوش بود و میعادی دوباره شب مهتابی و رقص ستاره
شبی خوش بود و میعادی دوباره شب مهتابی و رقص ستاره
**
چو خود را من کنار تو کشاندم دو دست خود به دستانت رساندم
همان لحظه ز خواب خوش پریدم تو را دیگر کنار خود ندیدم
به خود گفتم که ماه اسمانها حسادت کرد بر این دلبر ما
ز دست من ربود امید من را که خود باشد همیشه ماه تنها
که خود باشد همیشه ماه تنها که خود باشد همیشه ماه تنها
که خود باشد همیشه ماه تنها