دیدگاه کاربران
دیدگاهی یافت نشد .
صدات پس زمینه ی شهر شد
چشات بستی و همه جا سرد شد
اتاق پر از تنهایی من شد
فریاد میزنم تو سکوت
میبینم که دور میشی قدم به قدم
صدای پاهات میکوبه تو سرم
برام سقف اتاقم ابری میشه
جونم لبریز از دلتنگی میشه
میری دورتر نفس به نفس
**
کجا می بودم تا از دستت ندم
میزنه بارون به چشم
یه قایق بی پارو تو یه شب
میزاره بی تو یه روانی شم
گوشمو میزار شبا روی خاک
منتظره صدای پایی که نمیاد
من یه نگاهم به سمت روشنی
ولی تو دیگه یه یاد تلخ مبهمی
ثانیه ها برگرده عقب
من تو خاطراتت غرقم که همش