بگو چه مرگته که دوباره میخونی
دوباره بی فایده ست خودت که میدونی
بگو چه مرگته که بازم پر از حرفی
سرا پا آتیشی تو این شب برفی
هنوز منتظری بیاد و یار تو شه
بهار تو مرده دلت چقدر خوشه
پرنده ای اما اسیر کوچ خودت
همیشه هم میرسی به هیچ و پوچ خودت
نگاه به آیینه بکن چقد شکسته شدی
شکستنت اما چه بد شکسته شدی
سحر تو راهه و تو دوباره بی تابی
چه مرگته دل من چرا نمی خوابی
نگو بهار چی شده پرنده ی غمگین
برای هیشکی نخون به پای هیشکی نشین
تا روزی که نفس میکشم ازت با تمام وجودم بیزارم بخاطر این آهنگ
منظورم آهنگ صندلی انتظار بود
اینقدرررررر دوسش دارم که نفرت تو و امثال تو نه تنها خنثی میشه بلکه ی کوه حس خوب باقی میمونه 💛
آینه، چون نقش تو بنمود راست خود شکن، آیینه شکستن خطاست