قلب خسته خنده مبهم
بغضو گرفته توی گلوم گم کرد
دل سفید صاف و روشن
با قلم تر سیاه و تاریکی پر کرد
آره همونی که تا خرج کردم معرفت
بی امون واسه خواسته هاش منو پل کرد
به خون تشنه شد و منتظر من بود
***
آره همونی که تا خرج کردم معرفت
بی امون واسه خواسته هاش منو پل کرد
به خون تشنه شد و منتظر من بود